×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

شعر نو

پر کن پیاله را

پر کن پیاله را کاین جام آتشین دیری ست ره به حال خرابم نمی برد ! این جام ها ? که در پی هم می شود تهی ? دریای آتش است که ریزم به کام خویش ، گرداب می رباید و ، آبم نمی برد ! من ، با سمند سرکش و جادویی شراب ، تا بی کران عالم پندار رفته ام تا دشت پرستاره ی اندیشه های گرم تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی تا کوچه باغ خاطره های گریزپا ، تا شهر یادها ... دیگر شراب هم جز تا کنار بستر ، خوابم نمی برد ! هان ای عقاب عشق ! از اوج قله های مه آلود دوردست پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد ...(فریدون مشیری)
دوشنبه 18 بهمن 1389 - 10:31:17 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم